خانه سیاه است



این روزها اتفاقات جدیدی برایم رقم میخورد. گم میکنم، همه چیز را گم میکنم، قبلا فقط خودم را گم می‌کردم اما حالا حتی کلید برق اتاقم را گم می‌کنم.

دستم را روی دیوار سرد اتاقم می‌کشم و دنبال برجستگی کلید برق می‌گردم، اما بعد از چند ثانیه میبینم کلید همانجاست روی دیوار روبه‌رویی کنار در ورودی. فراموش میکنم که حالا دقیقا کجای خانه ایستادم و چند ثانیه برای پروسس کردن و بازیابی خودم وقت میخواهم. 

احساس میکنم سوت استارت بیماری آایمر را درون مغزم نواخته‌اند. خوشحالم چون باید فراموش کنم. روزهاست فراموش میکنم این متن را بنویسم، حالا که مقداری از متن را نوشته‌ام فراموش میکنم ادامه‌اش را. فراموش میکنم متن را ارسال کنم شما هم فراموش کنید خواندنش را. بیاید همه فراموش کنیم. خسته‌ایم؟ نه؟ چیزهای زیادی درون مغزمان زندگی می‌کنند و حضورشان و یادشان خستمان می‌کند. باید فراموش کنیم. چیزهای زیادی آن بالا داریم که باید فراموش کنیم.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

yadakyar پرتال ورود به کلاس های مجازی دبیرستان آینده سازان FazSongTV مدرسه صفایی یک خیریه محمد حسین رضوی مجله علمی آموزشی آرین مگ سلام من جین هو هستم Pro gamer pubg mobile آموخته های من از بورس نمایندگی دوربین مداربسته داهوا